جدول جو
جدول جو

معنی تکفیر کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تکفیر کردن(اِ تِ تَ)
به بیدینی نسبت کردن. (ناظم الاطباء). به کفر منسوب کردن کسی را. کافر خواندن کسی را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تکفیر میکنند.
حافظ.
رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَفْ دَ)
دخل کردن. نفع بردن. سود بردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد
دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم.
حافظ (از یادداشت ایضاً).
، افزودن. افزون کردن خراج و باج و همچنین افزودن نواله و جیره: بنالیدند از کاهلی لشکریان که کار نمی کنند و از تنگی علف و بی نوائی می نالند و می گویند که عارض ما را بکشته است از توفیر که کرده است. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 591).
به صید اندر سگی توفیر کردن
به توفیر آهوئی نخجیر کردن.
نظامی (خسروو شیرین چ وحید ص 331).
تو دیر زی که جهان کم کند از آن هر روز
ز عمر خلق که در عمر تو کند توفیر.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ جَ رِ حَق ق / حَ پَ / پِ وَ تَ)
اﷲاکبر، اﷲاکبر گفتن. خدای را به بزرگی یاد کردن: بتن عزیز خویش پیش کار برفت با غلامان و پیادگان و تکبیر کردند. (تاریخ بیهقی). رجوع به تکبیر شود
لغت نامه دهخدا
(اِ دَ)
در عبارت ذیل ظاهراً از کوره گرفته است بر مبنای اتخاذ فعل از اسم: زیرا که ایشان آن کسی بودند که مالک شهر قم شدند وآنرا تکویر کردند و بارو کشیدند. (تاریخ قم ص 12)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکدیر کردن
تصویر تکدیر کردن
توبیخ کردن مقابل تقدیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
زیاد بعمل آوردن بسیار کردن افزودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکفین کردن
تصویر تکفین کردن
کفن کردن مرده کفن پوشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توفیر کردن
تصویر توفیر کردن
سود بردن، نفع بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریر کردن
تصویر تحریر کردن
نگاشتن، نوشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تغییر کردن
تصویر تغییر کردن
دگرگون شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاثیر کردن
تصویر تاثیر کردن
هناییدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تفاوت کردن، متفاوت بودن، فرق داشتن، افزودن، فایده بردن، سود بردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اگر کسی درخواب دید تکبیر می کرد، دلیل که ازشر دشمنان ایمن شود و در خیرات بر وی گشاده شود. محمد بن سیرین
دیدن تکبیر کردن در خواب بر چهار وجه است. اول: ایمنی از دشمن. دوم: رستگاری از بلا و فتنه. سوم: خیر و برکت. چهارم: گشایش کارهای بسته.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
إعادة إنتاجٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
Duplicate, Propagate, Replicate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
dupliquer, propager, répliquer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
duplicar, propagar, replicar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
অনুলিপি করা , প্রচার করা , অনুলিপি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
дублировать , распространять , реплицировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
duplizieren, verbreiten, replizieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
дублювати , поширювати , реплікувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
duplikować, rozprzestrzeniać, replikować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
نقل کرنا , پھیلانا , نقل کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
kunakili, kueneza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
duplicare, propagare, replicare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
kopyalamak, yaymak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
복제하다 , 전파하다 , 복제하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
複製する , 広める
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
לשכפל , להפיץ , לשכפל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
दोहराना , फैलाना , पुनरावृत्ति करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
复制 , 传播
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
ทำซ้ำ , แพร่กระจาย , ทำซ้ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
dupliceren, verspreiden, repliceren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
duplicar, propagar, replicar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تکثیر کردن
تصویر تکثیر کردن
menggandakan, menyebarkan, mereplikasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی